به گزارش سینماپرس، علی رهبری، آهنگساز و رهبر ارکسترهای معروف جهان خواسته های خود از رئیس جمهور آینده را با فارس در میان گذاشت. این موسیقیدان جهانی که دلی پر از دولت رو به پایان آقای روحانی دارد گفت: من از رئیس جمهور آینده تقاضا دارم ببینند در دوره آقای خاتمی، آقای احمدی نژاد و آقای روحانی چه اشتباهی کرده اند که این آب گل آلودتر شده است. اینکه همان گروه از اول امور را به دست گرفتند و متاسفانه حتی در دوران آقای احمدی نژاد باز هم تمام اختیارات به آنها واگذار شد. در دوره آقای روحانی هم که تبلیغ کرده بودند که می خواهند موسیقی را سر و سامان بدهند، ارکستر سمفونیک را تقویت کنند، باز هم با همان گروه که در قالب شورا و هیات امنا کار کردند. و اگر شما هم بخواهید از همین سیستم و همین افراد استفاده کنید باز هم اوضاع بدتر خواهد شد.
یک گروهی مافیایی حدود ده نفری در تمام این سالها تمام اختیاراتی را که رئیس جمهور و وزیر در حوزه موسیقی دارند از دستشان گرفته اند و تصمیمات بزرگ را آنها اتخاذ می کنند. حالا این مساله به کنار، چیزی که بیشتر ناراحت کننده است این مساله است که این افراد سطح بسیار پایینی از نظر موسیقی دارند و موسیقی را در سطح همان خودشان و دوستانشان نگه داشته اند. و نکته دیگر اینکه بودجه ای که خیلی هم بالا نیست و متوسط هست همان را هم تقریبا بین دوستان و آشنایان خود تقسیم می کنند. بنابر این آقای رئیس جمهور آینده، شما خواهید دید که زندگی این ده نفر و چند تن از دوستانشان بسیار عالی است و حتی از اروپا هم بالاتر است ولی بقیه هنرمندان موسیقی ایران اوضاع چندان خوبی ندارند و از این پروژه ها و بودجه ها و فعالیت سازنده بی نصیب هستند.
من سه سال قبل از انقلاب ایران را ترک کردم. در سن و سال جوانی ۲۷ سالگی بالاترین پست ها را به من داده بودند. رئیس کنسرواتوار تهران و رئیس هنرستان عالی موسیقی ایران بودم. در کنار استادانی چون دهلوی، حنانه، پوتراب، ظریف، پایور و دیگر اساتید برجسته ایرانی کار می کردم و ریاست این دو بخش مهم موسیقی را برعهده داشتم، با این وجود بعد از سه سال استعفا دادم و ایران را ترک کردم. بزرگترین ایرادی که به مدیریت موسیقی قبل از انقلاب گرفتم این بود که کارهای شما نمایشی است و بودجه عظیمی خرج می شود ولی به مدارس موسیقی که پایه موسیقی مملکت بود رسیدگی نمی شد. و با وجودیکه تمام اختیارات را به من داده بودند ولی اعتراض کردم و نماندم. بعد که به اروپا رفتم و آنجا برنده مدال ها و مقام های جهانی رهبری ارکستر شدم و مسیر زندگی هنری ام عوض شد. ولی در تمام سی سالی که در خارج از کشور بودم مدام به این مساله می اندیشیدم و فکر می کردم که دولت برای موسیقی کاری نکرده و پول و بودجه ای خرج نکرده است. اخباری که به من می رسید همه منفی بود و اینجور به نظر می رسید که دولت به این بخش رسیدگی نمی کند.
ولی زمانیکه شانزده سال پیش برای اولین بار به ایران آمدم با کمال تعجب دیدم که حقیقت نداره و دولت مخارج زیادی را تقبل کرده و بودجه خوبی را برای آهنگسازی و ارکستر تخصیص داده است و این با چیزی که من در خارج از ایران می شنیدم که دولت و جمهوری اسلامی با موسیقی میانه ای ندارد و به موسیقی فاخر نمی رسد، به شدت مغایرت داشت.
بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم آب موسیقی به شدت گل آلود است و موسیقیدانان حتی اگر در سطح بالایی هم باشند دارند در این آب گل آلود زندگی می کنند. پیگیری کردم و متوجه شدم بدترین اخلاق آشنا و فامیل بازی بر موسیقی ایران حاکم است. این شاید در اصل کردار نیکی باشد که آدم به بستگان و دوستانش احترام بگذارد ولی زمانیکه این احترام گذاشتن به دوست و فامیل بدین قرار باشد که بودجه و امکانات را بین دوستان و آشنایان خودشان تقسیم کنند بسیار ناشایست بوده و بسیار هم بر پیکره موسیقی ضربه زده و خواهد زد.
متاسفانه هیچ چیز سر جای خودش نیست. وضع هنرستان های موسیقی، در صدا و سیما و دانشگاه هنر بسیار اسفناک است. چرا باید اینجور باشد مادامیکه بودجه شان نسبت به قبل هم بهتر شده است.
اواخر دوره خاتمی دیدم که یکی از دوستانمان که علاقه ای به تدریس و اینچنین کارهایی نداشته یک ساختمان چند طبقه را در اختیارش گذاشته بودند که شما اینجا را به یک دانشگاه خصوصی موسیقی تبدیل کنید. این در حالی بود که همزمان با این بذل و بخشش و سپردن های نابجا به چنان فردی، استاد بزرگ مرحوم دهلوی، در شرایطی ناراحت کننده برای گذران امور زندگی اش از یک آموزشگاه به آموزشگاه خصوصی دیگر در رفت و آمد بود و تدریس می کرد تا این استاد کم نظیر بتواند نانی بخور و نمیر برای خانواده اش دربیاورد. آیا این سیستم و برنامه و کار فرهنگی درست بوده؟
همین گروه مذکور مسول تصمیم گیری در مورد تمام دانشگده های موسیقی بوده اند، این چیزی است که همه می دانند. خلاصه در تمام تصمیم گیری های وزارت ارشاد، صدا و سیما، دانشگاه، حوزه فیلم حضور دارند تا جاییکه شاید باورکردنی نباشد که همین عده همزمان در ۲۴ شورای مختلف حضور دارند و این به معنای تسلط کامل بر تمام امور موسیقی محسوب می شود.
حتی انتخاب معاون هنری وزارت ارشاد هم به توصیه و تحت اهرم قدرت این چند نفر تعیین می شود. اینها جشنواره موسیقی فجر که بزرگترین رویداد رسمی موسیقی کشور محسوب می شود را هم کاملا قبضه کرده اند. خلاصه به قول معروف جلوی ضرر را هر وقت بگیرید منفعت است. یعنی اگر شما آقای رئیس جمهور جدید فقط اگر حتی جلوی اقدام اینها را بگیرید و کار دیگری نکنید باز هم خیلی به موسیقی این مملکت کمک کرده اید.
شش سال پیش که من مجدد مدیریت ارکستر سمفونیک را برعهده گرفتم متوجه شدم آقای روحانی علی رغم کارهایی که انجام داده اند وزحمت کشیدند و تبلیغ کردند که ما کارها را درست می کنیم ولی اصلا آشنایی ندارند که چه چیز در جریان است و چه چیزی برای مملکت خوب است، چیزی که من در کره جنوبی که سالها کار کرده ام یاد گرفتم و برای ارکستر سمفونیک خودمان به کار گرفتم. چیزی نمانده بود که برویم در مقر سازمان ملل با ارکستر سمفونیک جمهوری اسلامی ایران اجرا کنیم که خود رئیس جمهور هم خیلی از این قضیه خوشحال بودند ولی انقدر با سهل انگاری و عدم همکاری همین گروه، این کار به سرانجام نرسید. یا شش سال پیش که رئیس جمهور اتریش در کشورش اعلام کرد که ارکستر سمفونیک تهران می آید و فستیوال بروکنر شهر لینتس که دومین فستیوال مهم اتریش است، افتتاح می کند! این را هم متاسفانه با کارشکنی آ «عده انجام نشد و متاسفانه نه آقای رئیس جمهور متوجه شدند نه وزیر فرهنگ. و تاسف برانگیزتر این بود که به خاطر بی مسولیتی و عداوت اینها، به جای ما، ارکستر سمفونیک کره جنوبی برای این برنامه اعزام شد تا بار دیگر ما از یکی از مهم ترین رویدادهایی که منشا اعتبار جهانی برای موسیقی و فرهنگمان بود، جا بمانیم.
بعد از انقلاب تعداد موزیسین های خوب بسیار زیاد شده، بسیار بسیار نوازنده سازهای ایرانی و کلاسیک داریم که در نوع خود بسیار خوب هستند که متاسفانه اصلا به اینها رسیدگی نمی شود و در عین شایستگی در شرایط نامطلوب اقتصادی به سر می برند مادامیکه همان تیم ده نفره طی این سالها تمام بودجه ها را مصروف خود و تعدادی نوازنده و خواننده مشخص کرده اند. از سازهای ملی اصلا استفاده نمی شود. همین شوراها باعث شدند ارکستر سازهای ملی که بنیاد رودکی تاسیس کرده بود، به کار ادامه ندهد، در صورتیکه ارکستر سازهای ملی به مراتب مهم تر از ارکستر سمفونیک و ارکستر به اصطلاح ملی حال حاضر است. و من فکر می کنم این می تواند ا مهم ترین اقدامات شما رئیس جمهور جدید باشد که حتما آن را اجرایی کنید زیرا این سازهای ایرانی هستند که ما می توانیم به آن ها افتخار کنیم. و البته این هم باز به همان شوراها برمی گردد، چون پولی برایشان نداشت و همه اش زحمت بود، باعث برچیده شدن اینم ارکستر مهم شدند.
ارکستر ملی که یک ارکستر سمفونیک نیمه وقت هست باید به یک ارکستر بزرگ و درجه یک تبدیل شود ولی برود برای فعالیت در رادیو، جایی که باید آنجا باشد و بجای آن ما باید ارکستر سازهای ملی را به صورت جدی تاسیس و راه اندازی کنیم. من خودم حاضرم مسولیت این ارکستر سمفونیک سازهای ملی را برعهده بگیرم که از پایه با سازهای ایرانی یک ارکستر هشتاد نفره باشد. در صورتیکه ارکستر ملی فعلی که به هیچ وجه به ملت و مردم و موسیقی ملی و هیچی ارتباطی ندارد، به جای خود در رادیو برگردد. و دلیل این است که در تالار وحدت هفتصد الی هشتصد نفر می توانند به این ارکستر گوش کنند ولی در رادیو هزاران نفر به آن گوش می دهند. چیزی که قبلا با عنوان ارکستر گلها فعالیت می کرد.
همین نوازندگان ارکستر ملی اگر به همان شیوه که عرض کردم به رادیو بروند آنجا می توانند یک قرارداد درست و حسابی و حقوق مشخص و ثابتی هم داشته باشند و بسیار هم راضی تر خواهند بود.
آرزوی من تاسیس یک ارکستر ملی سازهای ایرانی هشتاد نفره است. تنها خواهشم از رئیس جمهور جدید این است که اوضاع موسیقی همچنان با شوراها و مشاورین اداره شود ولی نه این شورا و نه این افراد که در تمام این سالها تنها به فکر خود و اطرافیان خود بوده اند و متاسفانه بار موسیقایی بسیار ضعیفی هم دارند.
این افراد الان اگر در هر منصب دیگری بودند محاکمه و محکوم می شدند ولی در موسیقی این کار در موسیقی شاید امکان پذیر نباشد ولی در پزشکی و در ورزش و بسیاری امور دیگر، حتما می شود اینها را پیگیری کرد.
این را هم بگویم وقتی که چند سال پیش به ایران آمدیم از دوستانم خواهش کردم فراخوانی برای همکاری آهنگسازان ایرانی منتشر کنند و ما بیش از ۱۵۰ آهنگ از آهنگسازان مختلف و عمدتا جوان انتخاب کردیم و بعد دیدیم که ۵۰ آهنگ از آنها در سطح بسیار خوب هستند و آنها را برای شرکت جهانی ناکسوس ضبط کردیم تا جهان با هنر ایرانی ها بیشتر آشنا شود و مهمتر از همه مجالی برای آهنگسازان و هنرمندان جوان کمتر شناخته شده مان فراهم شود. در صورتیکه قبل و بعد دوران مدیریت من این بودجه تنها مصروف چهار تا پنج آهنگساز مشخص می شود که با رانت همیشگی، فرصتی برای فعالیت سیل عظیم هنرمندان بااستعداد باقی نمی گذارند. ازینرو مردم ما فکر می کنند که ما در ایران تنها چهار پنج نفر داریم که می توانند برای ارکسترهای بزرگ آهنگسازی کنند و برای سوژه های وطنی بنویسند.
متاسفانه بودجه هایی که از این طریق توسط بانک های مختلف به این معدود افراد داده شده، سر به فلک می کشد در صورتیکه ما حداقل ۵۰ آهنگساز جوان درجه یک داریم که اینها اصلا کوچکترین فرصتی برایشان ایجاد نکرده و نخواهند کرد.
نکته بعدی که د این سه دوره من شاهدش بوده ام، از نظر روابط فرهنگی، هیچ گونه ارتباط درست و حسابی بین وزارت ارشاد و وزارت امور خارجه نبوده است، فقط سطحی و ظاهری و نمایشی و اندک بوده است. وزارت امور خارجی یکی دیگر از کوتاهی هایش این است که به ارشاد در مورد هنرمندان و اهالی فرهنگ که در خارج در سطح جهانی برای ایران افتخارآفرینی می کنند اطلاع رسانی نمی کند. در مجموع باید گفت که وزارت امور خارجه برای نشان دادن چهره بین المللی کشورمان در مقوله فرهنگی و هنری هیچ کار قابل توجهی نکرده است.
متاسفانه چیزی که من همواره از مسولین بلند پایه فرهنگی کشور شنیده ام این است که در جواب به مطالبات ما برای ارتقاء جایگاه کشورمان می گویند «اینجا ایرانه»! یعنی ایران را شایسته آن جایگاه واقعی که باید باشد نمی دانند.
یکی از بدترین مواردی که در دوره آقای روحانی در مورد امور فرهنگی خارج از کشور دیدم این بود که مرحوم استاد «لطفی منصوری» رئیس چندین اُپرای دنیا چون ژنو بوده و با کارگردانان بزرگ دنیا کار کرد و همیشه هم به ایرانی بودنش افتخار می کرد، وقتی در دوره همین آقای روحانی درگذشت، حتی پیام تسلیتی هم نگفتند! یا استاد «هوشنگ استوار» از بزرگترین آهنگسازان ایرانی که ایشان هم درگذشتند که هیچ یک از مقامات ارشاد تسلیتی برای درگذشتن این آهنگساز بزرگ نگفتند. این چیزی نیست مگر بی کفایتی یک رئیس جمهور و تمام مسولینش مادامیکه از این کار که دیگر حتی نیاز به یک ریال هزینه هم نداشت از آن دریغ کردند.
خواسته بعدی من از رئیس جمهور آینده این است که لطفا به هیچ عنوان از مشاورین بیست سال گذشته تا الان، به هیچ عنوان استفاده نکنند زیرا این ها مسببین اصلی تمام این ناکارامدی ها و رانت ها بوده اند و چه جوانهایی که در عین شایستگی، تمام توانایی و علم و عملشان پایمال خواسته های مادی این عده شده است.
این گروههایی که عرض کردم اگر خوب دقت شود در بیست سال گذشته یا مستقیما یک پست مهمی را به یکی از دوستانشان داده اند یا با یک سیاست کاملا دقیق آن شخص را عوض کرده و دوست دیگری را گذاشته اند و آن دوست ثالث باز آمده و آن یکی را انتخاب و دعوت کرده و بعد در همان شوراهای مذکور مشغول بوده است. یعنی یا منتخب بوده یا انتخاب می کرده است! اکثر همین ها که همواره یا در شورا هستند یا مسولیت میگیرند حتی سوای این کار از بیرون هم به عنوان مشاور با همانها که ارتباط حسنه ای دارند به عنوان مشاور در جاهای متعدد دعوت به کار می شوند و هر کدام بجز پروژه های مختلف از چندین جا دستمزدهای قابل توجه دریافت می کنند و این چرخه معیوبِ معیوبِ معیوب همچنان ادامکه دارد به امید اینکه رئیس جمهور بعدی بیاید و به قول شاعر مردی از خویش برون آید و کاری بکند...
ارسال نظر